سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون خشمناک شوم ، کى خشم خود را فرو نشانم ؟ آنگاه که انتقام گرفتن نتوانم ، تا مرا گویند اگر شکیبا باشى بهتر یا آنگاه که توانم تا مرا گویند اگر ببخشایى نیکوتر . [نهج البلاغه]
ماه‏نامه قرآنی نسیم وحی
 RSS 
 Atom 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 11828
بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
درباره خودم
ماه‏نامه قرآنی نسیم وحی
بهروز اسفندیاری

لوگوی خودم
ماه‏نامه قرآنی نسیم وحی
فهرست موضوعی یادداشت ها

بایگانی
مطالب قرآنی

لینک دوستان

حضور و غیاب
یــــاهـو
لینک‌های روزانه ماه‏نامه قرآنی [93]
[آرشیو(1)]



  • جناب قدم بدار

  • نویسنده : بهروز اسفندیاری:: 87/7/8:: 1:23 عصر

                                         جناب« قدم‌بردار»                       

     نویسنده: نظیفه‌السادات موذن (باران)

    شیخ ابوسعید به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. شیخ اجابت کرد. بامداد در خانقاه استاد، تخت نهادند و مردم می‌آمدند و می‌نشستند. چون شیخ بر تخت شد و مقریان قرآن بر‌خواندند و مردم می‌آمدند چندانک کسی را جای نماند. معرف برخاست و گفت: خدایش بیامرزد کی هرکس از آن‌جا که هست، یک گام فراتر آید. شیخ گفت: وصلی‌الله ‌علی‌محمد‌و‌آله‌اجمعین و دست بر روی فرو آورد و گفت: هر‌چه ما خواستیم گفت و جمله پیامبران بگفته‌اند، او بگفت؛ خدایش بیامرزد که هر‌کس از آن‌جا که هست یک گام فراتر آید. چون این کلمه بگفت، از تخت فرود آمد و آن روز بیش از این نگفت.1

    یک قدم؟ تنها یک قدم از من راضی می‌شوی؟ اگر به همین راحتی است، می‌آیم. همین امروز می‌آیم. همین حالا... نه! چند لحظه صبر کن. انگار کاری برایم پیش آمده است. بماند برای فردا. فردا حتماً می‌آیم! همان یک قدم دیگر؟! ها؟ بیشتر که نبود؟! باشد. وعده ما فردا.

    چند فردا بعد: راستی قرار بود من بیایم؟ دیر که نشده؟ فقط چند روز ناقابل گذشته است! مهم این است که آمدم. یک قدم بیشتر که قرار نیست بردارم؛ این همه وقت هست برای برداشتن یک قدم. من هم که هنوز جوانم؛ زندگی‌ام پر است از فرصت.

    اصلاً حالا که به این نتیجه رسیدیم، چرا عجله کنیم؟ اگر آن قدم را حالا در جوانی بردارم، بقیه عمرم را چه‌کنم؟ بله، بهتر است این کار را مدتی عقب بیندازم و سر‌فرصت و بدون عجله انجام دهیم.

    مدتی بعد: امروز تصمیم گرفته‌ام آن قدم را بردارم. خوب؛ حالا باید به کدام طرف بیایم؟ من که نمی‌دانم کدام سمت هستی؟

    خودت گفته‌ای: فأینما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله 2 پس لابد به هر سمتی می‌شود آمد! می‌شود به عقب بروم؟ یا به چپ یا به راست؟ اشکالی ندارد؟ یا نه؛ باید به طرف آسمان بروم! به همان سمت که دست و نگاه دعایمان می‌رود. یا نه...!

    آی! جناب قدم‌بردار! این راه و رسم قدم برداشن نیست! کسی که قرار است فقط یک قدم بردارد، آن یکی باید طوری باشد که یک باشد.

    شاید این یک همان باشد که گفته‌اند: یک قدم بر نفس خود نه وان یکی در کوی دوست! شاید این یک قدم می‌خواهد تو را یاد مَن اسْتَوی یوماه فَهوَ مَغبُونٌ3 بیاندازد! یادت بیاندازد که: اگر روزی یک گام پیش نمی‌روی، لااقل هر روز جزئی از آن یک را در خودت ایجاد کن. نه این‌که بروی و چند روز بعد بیایی فیلت یادِ هندوستانِ قدم برداشتن کند و باز بیایی و بهانه‌ای تازه و حرفی تازه و...

    مگر نشنیده‌ای که فرموده: اگر یک قدم به سوی من بیایی، ده قدم به سوی تو خواهم براشت.4 مگر دنبال رسیدن، دنبال حذف فاصله‌ها نیستی؟

    پس دست به کار شو! یکی که بیشتر نیست! یا‌علی!  


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ